سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  من افراطیم ... - آخرش بارون میاد ...
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
منوی اصلی

[خـانه]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

لوگوی وبلاگ
من افراطیم ... - آخرش بارون میاد ...
بایگانی
موضوعات

لینک دوستان

لوگوی دوستان



جستجوی وبلاگ
 :جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
ارسال پیغام خصوصی
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
9936
بازدیدهای امروز وبلاگ
6
آمار بازدیدکنندگان


پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

مطالب زیر توسط   پسری از جنس ترس   نوشته شده است!

عنوان متن من افراطیم ... یکشنبه 83 اسفند 30  ساعت 1:26 عصر

به نام خدا

سلام

این اولین پستیه که تو این وبلاگ میزارم !

خوب اول بزارین بگم چرا افراطیم ! خدمتتون عرض کنم که من با همه نوع آدم گشتم . متاسفانه با هر گروهی که گشتم نتوستم با خصوصیات بد اون گروه کنار بیام ! و علنا از افراد اون گروه انتقاد کردم و به همین دلیل هم از طرف افراد اون گروه بر چسب افراطی به من زده شد . من نمی گم که همه ی حرف های من کاملا درست بود ولی این رو می دونم که لااقل بعضی از اونها قابل تامل بودن . خلاصه ما فهمیدیم بکه به ساز هر گروهی نرقصی بهت انگ افراطی بودن می زنن . پس همینجا به همه دوستان اعلام می کنم !

من ، پسری از جنس ترس ! تنها با خدای خود ، گام در راهی می گذارم که فکر می کنم درست است ! پس من یک افراطیم !!!

اما یه چیزی هم در مورد فیلم دیشب می خوام بگم : ( مهمان مامان )

انصافا فیلم زیبایی بود ، و حرف های ناگفته زیادی داشت ! من که از همه ی فیلم و مخصوصا همبستگی یک عده آدم دست تنگ که دلشون می خواد به هم کمک کنن ولی ندارن که اینکار رو بکنن خیلی خوشم اومد !‏

این فیلم حرف های زیادی داشت که هیچکس جز افراطیون ( اینجانب ) بهشون توجه نمی کنه !

یا علی


  نظرات شما  ( )

 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ